ابن مشغله بزرگ شد و شد ابوالمشاغل! و این تبدیل پسر به پدر نه فقط در متن و نوع روایت داستان که در جای جای حوادث و رویدادهای زندگی مشهود بود. ابوالمشاغل روایت داستان های پنهان و گم شده و فراموش شده در تاریخه. داستان های درس آموزی که سانسور شده و اگر امثال نادر ابراهیمی روایت نکنند ما هیچوقت نخواهیم فهمید.
ابن مشغله دنبال آرمان بود، وهدف، وتجربه، وتغییر
ابوالمشاغل انبوه تجربه بود، و آرام، و سردوگرم روزگار چشیده
....
بنظرم همه ما ابن مشغله داریم و
آقای محترم! ما نیامدهایم که بود و نبودمان هیچ تأثیری بر جامعه، بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد؛ ما آمدهایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیمشان، و همدوش مردان باایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقتِ عشق بجنگیم.
ما آمدهایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم؛ نیامدهایم تا پس از مرگمان بگویند: از کِرم خاکی هم بیآزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و را
آقا محمد در نقل بلاگ پویشی راه انداخته با موضوع حال و هوای این روزهای بیان که وحشتناک سوت و کور شده. البته بیان تقصیری هم ندارد؛ تا وقتی که اینستاگرام و امثالهم نفس میکشند (و خود ما هم به او مدام تنفس مصنوعی میدهیم)، وبلاگ و وبلاگ نویسی که جای خود دارد، حتی کتاب و کتابخوانی هم از رونق می افتد!به هر حال، بیان، این محفل صمیمی اهل قلم که بی منّت لوازم نوشتن را در اختیارمان گذاشته، حیف است که بمیرد. یادی کنیم از اتفاقات خوب و شیرینی که تا الان در بی
سلام این هفته بریم سراغ یه کتاب ایرانی
"ابن مشغله♀" اثر نادر ابراهیمی
این روز ها موضوع کارپیداکردن جوون ها و پیداکردن علایقشون موضوع مهم و حائز اهمیتی هست ....! و این کتاب داستان شغل های مختلفیه که نویسنده معروف نادر ابراهیمی تجربه میکنه از اب حوض کشی تا مجسمه سازی و .... دوست داری وقتی بزرگ شدی چی کاره بشی؟ ابراهیمی این سوال رو که بدون شک همه مون وقتی بچه بودیم حداقل یه بار بهش جواب دادیم احمقانه ترین سوال ممکن می دونه و می نویسه : " این مسل
سال 97 اولین سال در زندگی منه که تصمیم گرفتم کتاب بخوانم و یکم خوندم. نکته قابل توجه اینجاست که 20 کتاب از 22 کتاب امسال رو توی تابستون خوندم. باز هم 22 کتاب در سال خوبه برای شروع اگه بتونم هر فصل امسال مثل تابستون سال پیش بخونم واقعا حداکثر کتابی میشه که تو یک سال خوند. از این 22 کتاب تعداد زیادیش رو از کتابخونه محل گرفتم و فقط 3 تاش رو خودم خریدم. با اینکه کتاب های شاهکار رو نمیشه تو کتابخونه ای که هیچ بودجه ای واسه خرید کتاب نداره و همش اهدایی پیدا
همهچیز از 23 بهمنماه سالی که گذشت شروع شد. سهشنبه بود و مراسم رونمایی از چاپ پنجاهم «یک عاشقانهی آرامِ» نادرخان ابراهیمی. یک ساعتی زودتر خودم را رساندم به باغ کتاب که تا شروع برنامه در فضای آرامشبخشِ آنجا و در بین کتابها گشتی بزنم و چند موردی را هم که در نظرم بود بگیرم. مراسم شروع شد. بیست-سی نفر بیشتر نبودیم. مدعوی هم دعوت نشدهبود. فقط خانوادهی نادرخان بودند و دوستدارانش. از همان ابتدا حامد کنی، مدیر انتشارات روزبهان، گ
یک عاشقانه آرام رو خیلی هامون خوندیم و دوستش داشتیم.
مردی در تبعید ابدی ،بار دیگر شهری که دوست میداشتم ، ابن مشغله و ابوالمشاغل ، چهل نامهٔ کوتاه به همسرم و با سرودخوان جنگ، در خطهٔ نام و ننگ رو هم .
نادر ابراهیمی از همون یک عاشقانه ی آرام شد یکی از نویسندگان محبوب من . کتابهایی ازش رو خوندم و خوندم و لذت بردم تا رسیدم به یه اسم :
سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد
شنیدم درباره ی امام خمینیه (به قول نادر ابراهیمی مردی که بی پروایی ش
یک عاشقانه آرام رو خیلی هامون خوندیم و دوستش داشتیم.
مردی در تبعید ابدی ،بار دیگر شهری که دوست میداشتم ، ابن مشغله و ابوالمشاغل ، چهل نامهٔ کوتاه به همسرم و با سرودخوان جنگ، در خطهٔ نام و ننگ رو هم .
نادر ابراهیمی از همون یک عاشقانه ی آرام شد یکی از نویسندگان محبوب من . کتابهایی ازش رو خوندم و خوندم و لذت بردم تا رسیدم به یه اسم :
سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما میآمد
شنیدم درباره ی امام خمینیه (به قول نادر ابراهیمی مردی که بی پروایی ش
درباره این سایت